SabreAyoob

SabreAyoob

SabreAyoob

SabreAyoob

  • ۰
  • ۰

خسته شدم

خسته شدم

چند وقته بیکارم ، کسی نیست حالمو بپرسه

خسته شدم

میخوام از این به بعد سکوت کنم مثل بابا ، و حرفامو اینجا بنویسم

هر وقت که من لازم هستم منو یادشون میافته! واقعا جالبه 

خدا بیامرزدت بابایی ، از اول میدونستی اینا چه جونورایی هستن گذاشتی از این شهر رفتی...

بابایی دلم برات تنگ شده ، هفت ماهه که سر مزارت نیومدم ، دلم خیلی تنگه

کاش یه کم پول داشتم میامودم تهران ، میرفتم بهشت زهرا

بغض داره گلومو میگیره...

از وقتی رفتی هیچ کس حالی از ما نمیپرسه ، انگار مریضی چیزی گرفتیم...

اون موقع که پول داشتیم ، هر هفته و وسط هفته خونه پر مهمون بود

مفت بود ، میومدن میخوردن...

آخه ی ، یه کم دلم وا شد

خدا پدر بلاگ و بیامرزه اینجا رو ساخت

شروع این وبلاگ بابایی با یه غم و یه بارون خوشگل شروع شد

نمیدونم اونجا هم بارون میباره...

فعلا


  • ۹۴/۰۶/۰۳
  • ایوب س ن ب

نظرات (۲)

اگر می‌خواهید برای ایجاد آشتی در جهان، کاری انجام دهید، به خانه‌تان بروید و خانواده‌تان را دوست بدارید.
پاسخ:
لطف کردی دوست عزیز
مرسی ممنون از پیشنهادت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی